برش هاسه شنبه ۱ آبان ۱۴۰۳

محاسبه نفس در سیره شهید محمد علی رهنمون

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

رهنمون یک دفترچه کوچک داشت، همیشه همراهش بود و به هیچ‌کس نشانش نمی‌داد. یک بار یواشکی برداشتمش ببینم چه می‌نویسد. فکرش را کرده بودم. کارهایی که در طول روز انجام داده بود را نوشته بود. سر چه کسی داد زده، که را ناراحت کرده، به چه کسی بدهکار است. همه را نوشته بود؛ ریز و درشت.

نوشته بود که یادش باشد و در اولین فرصت صافشان کند.

به رهنمون گفتم: «وقت اذان است. برویم نماز.»

گفت: «من باید بروم تا یک جایی و برگردم. اگه می‌خواهی تو هم بیا. زود می‌رویم و بر می‌گردیم.»

گفتم: «حالا کجا می‌خواهید بروید؟»

برایم تعریف کرد که دیشب با کسی حرفش شده و بد باهاش حرف زده و فکر می‌کند طرف از او دلخور شده، الان هم می‌خواهد برود، از دلش در بیاورد.

گفتم: «حالا نمی‌شود بعداً بروی؟»

نگاهم کرد. نگران بود.

گفت: «نه، همین حالا باید برویم.»

کتاب یادگاران؛ جلد ۱۶؛ کتاب رهنمون، نویسنده: محمد رضا پور، ناشر: روایت فتح،تاریخ چاپ: چهارم- ۱۳۸۹؛ خاطره شماره ۷۱ و ۴۴٫

به این پست امتیاز دهید.
حتما بخوانید:  شهید محسن گلستانی؛ زائر دل شکسته

مطالب زیر رو هم از دست ندید…

نظرات و ارسال نظر