۲۰۲۱ - برش ها

روز ۲۷ ام صفر بود. استاد پیراهن مشکی پوشیده بود. با همان شور و حرارت همیشگی درس می داد. یک ساعت و نیم درس داد و پایان درس را اعلام کرد. آماده رفتن بودم که استاد نشست پشت میز، گویا […]

برش ۳۱ انواع علم همه انواع علوم، گرچه باعث کمال نفس هستند؛ اما مادامی که علمی الهی نباشد، تحصیل آن واجب نیست. برخی علوم مانند طب، هندسه و نجوم جزو «علوم دنیوی» محسوب می شوند که به جهت تأثیر نداشتن […]

عماد عاشق حضرت رقیه سلام‌ الله‌ علیها بود. 🔹یک ماه قبل‌از شهادتش که باهم رفته بودیم دمشق، زیارت حضرت رقیه (س)، وقتی می‌آمدیم بیرون، چشم‌هایش کاسه‌ی خون بود. آن‌قدر گریه کرده بود که انگار داشت برای همیشه خداحافظی می‌کرد. 🔺چندروزه […]

🔺خانه‌دار شدن شهید صیاد طول و تفصیل دارد. بالاخره بعد از کش و قوس‌ها و چانه‌زنی‌های فراوان صیاد را راضی کردیم که ماشینش را بفروشد و خرج خانه کند. 🔺 با کمک چند نفر از همکاران خانه را برایش آماده […]

یک‌بار حسین خاطره‌ای را از عبادت‌هایش برایم تعریف کرد. می‌گفت: «تصمیم قاطع گرفته بودم که از گناه دوری کنم و معصومانه زندگی کنم. چند قرص نان گرفتم و گذاشتم توی سبد دوچرخه و راه افتادم سمت زمین‌های سبیلی(منطقه‌ای حاصلخیز در […]

استاد شهریاری زمان تولد ائمه علیهم‌ السلام، همیشه در اتاقش شکلات داشت و به ما تعارف می‌کرد. یک‌بار که شکلات تعارف می‌کرد، پرسیدم : «استاد به چه مناسبتی؟» گفت: «تولد امام هادی». با اینکه همه ائمه مقامشان با هم یکسان […]

غلام علی خیلی مواظب لقمه حلال بود. برش اول: توی دوران سربازی شده بود راننده قریب؛ پیشکار شاپور غلامرضا پهلوی. همراه او می‌رفت سرکشی باغ‌های غلامرضا پهلوی. توی باغ لب به چیزی نمی‌زد، آن‌قدر که بالاخره یک روز صدای غریب […]

عباس از این‌که کاری کند که مورد تقدیر مردم قرار بگیرد، سخت ابا داشت. وی در یادداشت روز هشتم تیر ۱۳۶۰ می‌نویسد: «دلم نمی‌خواهد از سختی‌ها با مهناز حرفی بزنم. دلم می‌خواهد وقتی خانه می‌روم جز شادی و خنده چیزی […]

برش ۲۱: جایگاه عدالت نخ تسبیح آفرینش، عدالت و وحدت است. اساس خلقت، خداوند است که واحد حقیقی است و هر وحدتی در عالم، سایه وحدانیت اوست. افضل صفات حسنه، عدالت است که مستلزم جمع همه صفات نیکو و تبلور […]

برش نهم: #عقل وزیر بدن است و از بدی ها نهی کرده و به خوبی ها امر می کند. “#شهوت ” نیازهای بدن را برای بقا تأمین می کند؛ اما از طرف دیگر کارگزاری طمع کار و دروغگوست و همیشه […]

بعد از ظهر ۲۲ آبان ۶۲ بود. اولین دخترمان داشت به دنیا می آمد. وقتی حالم بهتر شد و به بخش منتقل شدم، حسین آقا را دیدم که با یک دسته گل و شیرینی به ملاقاتم آمد و مرتب شکر […]

آن سال ماه رمضان افتاده بود وسط دوره آموزشی ما توی آمریکا. من دوره نقشه خوانی می دیدم و صیاد دوره هواسنجی بالستیک. صیاد آنجا هم برای همه کارهایش برنامه داشت. از یک روزنامه محلی زمان های طلوع و غروب […]