بفرمایید سیگار؛ خاطره ای از امام موسی صدر
در لبنان رسم بود وقتی میهمان می آید، علاوه بر میوه و شیرینی، ظرفی پر از سیگارهای مختلف روی میز می گذارشتند. صدرا؛ فرزند امام، نوجوان بود و با توجه به عادی بودن مصرف سیگار در لبنان،به کشیدن سیگار علاقه […]
در لبنان رسم بود وقتی میهمان می آید، علاوه بر میوه و شیرینی، ظرفی پر از سیگارهای مختلف روی میز می گذارشتند. صدرا؛ فرزند امام، نوجوان بود و با توجه به عادی بودن مصرف سیگار در لبنان،به کشیدن سیگار علاقه […]
قسمتی از سخنرانی شهید باهنر در مسجد جامع آبادان در سال ۱۳۴۲ش: ما پیرو کدام اسلام هستیم؟ اسلام معاویه یا اسلام علی (ع)؟ اسلام معاویه، مشتی تشریفات ظاهری دینی: مسجد می ساختند؛ نماز می خواندند؛ قرآن می خواندند؛ هر چه […]
یکبار با شهید رجایی می رفتیم برای نماز. تا رسیدیم اتاق ارباب رجوع نخست وزیری، پیرمردی با دیدن ایشان بلند شد و یقه شان را محکم گرفت. یکی از محافظان تا آمد پیرمرد را از او جدا کند، ایشان در […]
یکشنبه دهم مهر ۱۳۶۷ – تکریت – کمپ ملحق اربعین آقا امام حسین است. برای اجرای برنامههای مذهبی محدودیت داشتیم. حیدر راثی را میشناختم. تُرک بود و بچه گوگان تبریز، یکی دو بار بهدور از چشم عراقیها برای بچهها نوحه […]
آقای نداوی، از مسئولین گردان: در گرماگرم عملیات مرصاد، نیروهایی که پشت منافقین هلی برن شده بودند، سه روز بود که آب و غذا نداشتند و امیدی هم به رسیدن کمک نبود. هوای گرم تابستان نیروها را تشنه کرده بود […]
یکی از رزمنده ها که مسئول غذای بچه ها بود، چند عدد کنسرو لوبیا آورد و بین بچه ها پخش کرد. همه زیر چادر بودند. مسئول تدارکات آنها شخصی به نام زینداری بود که به همه خوراکی کم می داد […]
خدمت سربازی خودم را در گردان ۱۴۸ لشکر ۷۷ خراسان می گذراندم. غریب بودم. گاه عصرها دلم می گرفت و یاد سیستان می افتادم. اولین بار در کنار تانکر آب با میرحسینی آشنا شدم.. آن روز کنار تانکر آب ایستاده […]
خلبان شهید عباس دوران در روزهای اول جنگ در نامه های به همسرش وضعیت خود را در جنگ تشریح می کند: «خیلی فرصت كم می كنم به خونه سر بزنم ، علی هم همین طور حتی فرصت دوش گرفتن رو […]
سید رحمان هاشمی دوست صمیمی محمدرضا بود. وقتی شهید شد خیلی به هم ریخت. بلند بلند گریه می کرد و می گفت:«بی انصاف! مگر قرار نبود باهم بریم». 🔸یک شب جمعه ای داشت دعای کمیل می خواند. تا گفت بسم […]
بچه های سپاه کلافه شده بودند. آنها به رغم کنترل دقیق تمامی مبادی ورودی و خروجی مریوان، باز هم هر شب در بعضی مناطق صدای رگبار مسلسلهای سبک و انفجار نارنجک را می شنیدند. یکی از برادران نقل می کند: […]
🔹زمانی که بنی صدر با نخست وزیری آقای رجایی مخالفت می کرد، به شهید بهشتی گفتم:«شما چه اصراری روی رجایی دارید؟». 🔸 دکتر دفترچه ای را نشانم داد که مشخصات افراد زیادی در آن نوشته شده بود. می گفت: «هر […]
💢سال ۱۳۶۶ كه به مكّه مشرف شدم، عضو كارواني بودم كه قرار بود شهيد بابايي هم با آن كاروان اعزام شود؛ ولي ايشان نيامدند و شنيدم كه به همسرشان گفته بودند بودن من در جبهه ثوابش از حج بيشتر است. […]