هم اکنون برادر جمال موحدی از بغل ما گذشت. سخت در فکر آرایش نیروهای دسته اش بود.
بچه ها را می بینم می اندیشم، خدایا! لحظه آن فرا رسیده که به خلیفه خود روی زمین مباهات کنی.
جان جانان! آن هنگام که به ملائکه خویش متذکر شدی خلقت انسان را و آن لحظه ای که ملائکه به مدد خلقت تو، جرأت سوال کردن پیدا کردند “کسی را می آفرینی که روی زمین فساد کند”. فرمودی: من چیزی را می دانم که شما نمی دانید.
حال خدای من! بنمایان به آنها خلقت خویش را. خلق تو اینجا در شب هول و هراس، شکوه آفرینش انسان را به نمایش گذاشته اند. زیباترین تبسم بر هول انگیز ترین پدیده یعنی مرگ.
کتاب خط فکه؛ خاطرات شهید سید محمد شکری، نوشته شهید سید محمد شکری، ناشر: نشر بیست و هفت،نوبت چاپ: سوم- بهار ۱۳۹۴؛صفحه ۴۲ و ۴۳٫
به این مطلب رای دهید.
10
لینک کوتاه شده