برش هاجمعه ۳۰ شهریور ۱۴۰۳

شهید مهدی باکری؛ شهرداری تکرار ناپذیر

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

سی سال است کارمند شهرداری ام. هیچ شهرداری را مثل مهدی ندیده ام. به جای اینکه مثل دیگران اول به دکوراسیون اتاقش برسد، یا با دستوراتی قدرتش را به رخ دیگران بکشد، ساده می پوشید  و در اتاقی ساده می نشست.

در بارندگی های اردیبهشت ۱۳۵۹ اصلا خودش را کنار نکشید. آب جمع شده بود پشت پل. دیدم آستینش را بالا زده و لجن ها و آشغال های جلوی آب را تمیز می کند تا راه آب باز شود.

گفتم: «آقا مهدی چه کار می کنی؟ بگذار بروم کارگرها را صدا کنم».

گفت: «من و کارگر که ندارد. این پل باید باز شود. به دست من هم باز می شود».

راوی: رحیم وصالی

کتاب به مجنون گفتم زنده بمان؛ کتاب مهدی باکری، نوشته فرهاد خضری، نشر روایت فتح، نوبت چاپ: چاپ نهم-۱۴۰۳؛ صفحه  ۱۵۶٫

به این پست امتیاز دهید.
حتما بخوانید:  احتیاط در مصرف بیت المال در سیره شهید عبد الله میثمی

مطالب زیر رو هم از دست ندید…

نظرات و ارسال نظر