برش هاسه شنبه ۱ آبان ۱۴۰۳

هم صحبتی شیرین با همسر در سیره شهید حمید باکری

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

دانشگاه که بودم، یک گروه نه نفره بودیم و خیلی صمیمی. بعد از ازدواج همه کَسم شده بود حمید.

خیلی با هم دوست بودیم. اگر شب تا سر  صبح می نشستیم به صحبت اصلا خسته نمی شدیم. شیطنت من و مظلومیت او خیلی خوب به هم می آمد.

خیابان که می رفتیم، می گفت: نخند! بد است. من بیشتر خنده ام می گرفت.

خیلی اظهار محبت می کرد. از جبهه که آمده بود، می گفت: نمی دانی چقدر دلم تنگ شده بود. از یک اندازه ای که می گذرد، تحملش سخت می شود.

کتاب نیمه پنهان ماه، جلد سوم، حمید باکری به روایت همسر شهید، نویسنده: حبیبه جعفریان، ناشر: روایت فتح، چاپ شانزدهم- ۱۳۹۵ ؛ ص ۲۲٫

به این پست امتیاز دهید.
حتما بخوانید:  قدر دانی از زحمات همسر در سیره شهید کاظم نجفی رستگار

مطالب زیر رو هم از دست ندید…

نظرات و ارسال نظر