برش هاسه شنبه ۱ آبان ۱۴۰۳

مرگ آگاهی شهید محمد رضا شفیعی

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

شب عملیات کربلای ۴، محمد رضا جزو غواص هایی بود که باید از نهر خین می گذشتند و راه را برای بقیه باز می کردند. محمد رضا لباس تمیزی پوشید و مرتب و عطر زده، گفت: این عملیات آخر من است و دیگر بر نمی گردم. برای اینکه عراقی ها نفهمند پاسدار است لباس سپاه هم نپوشید.

بر اثر اصابت ترکش به شکمش نتوانست به عقب برگردد و اسیر شد. ارتش بعث اسرا را بازجویی و تحقیر می کرد و دستور می داد که به امام خمینی ناسزا بگویند، سرباز عراقی تا با لگد کوبید توی شکم محمد رضا، فریاد زد:« مرگ بر صدام مرگ بر صدام». با پوتین کوبیدند توی دهانش، اما او ول کن نبود، آن قدر گفت تا بازجوها را از رو برد.

هشت روز از مجروحیتش می گذشت، بدون آب و غذا و دارو. در گوش دوستش گفت: میرزایی! من شهید می شوم. ما پیروز می شویم و تو آزاد. برو قم. به مادرم بگو چشم انتظارم نباشد.

روز دهم اسارت بود. زخم هایش عفونت کرده بود. تشنگی امانش را بریده بود. قبل از این که بچه ها آبش دهند، از جام شهادت سیراب شد.

کتاب هنوز سالم است؛ زندگی نامه شهید محمد رضا شفیعی. نویسنده: نرگس شکوریان فرد. ناشر: عهد مانا-۱۳۹۵٫ صفحه ۵۴، ۵۸ و ۶۵٫

به این پست امتیاز دهید.
حتما بخوانید:  مرخصی اجباری شهید کاظم نجفی رستگار

مطالب زیر رو هم از دست ندید…

نظرات و ارسال نظر