وقتی بی سیم چی حمید تنها برگشت، خیلی سعی کردیم پیکرش را به عقب برگردانیم. اما حجم آتش دشمن اجازه نمی داد. آقا مهدی پیغام فرستاد که اگر می شود، پیکر بقیه را هم بیاورید و اگر نمی شود، حمید پیش بقیه شهدا بماند.
بعد از شهادتش هم، خواهرها گله کرده بودند. انتظارشان این بود که مهدی، حمید را به خاطر داشتن فرزند، به جلو اعزام نکند.
مهدی گفت: حمید هم مثل بقیه. چه فرقی می کند.!؟
کتاب نیمه پنهان ماه، جلد سوم، حمید باکری به روایت همسر شهید، نویسنده: حبیبه جعفریان، ناشر: روایت فتح، چاپ شانزدهم- ۱۳۹۵ ؛ ص ۳۷٫
به این مطلب رای دهید.
02
لینک کوتاه شده