برش هاسه شنبه ۱ آبان ۱۴۰۳

شوخ طبعی در سیره شهید رضا چراغی

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

رضا خیلی روحیه شادی داشت و با همه می جوشید.  آن روزهای اول تشکیل تیپ ۲۷ اگر شما سری به ساختمان‌های دو کوه جدید می زدی، از هر اتاقی که صدای بگو بخند بچه ها بلند بود، باید یقین قطعی پیدا می‌کردیم که یکی از آن خوش خنده های محفل گرم کن آن جا رضا چراغی است.

حسین قجه ای  به سِمت فرماندهی گردان انتخاب شده بود؛ اما نسبت به انتخاب خودش اعتراض داشت.  رضا مداوم با شوخی می‌کرد و سر به سرش می‌گذاشت.

می گفت: باباجان! اینها که نیامده اند طوق دامادی گردنت بیاندازند که حالا این طور سرخ و سفید می‌شوی. گفته اند از امروز فرمانده گردان می شوی.  فرمانده گردان شدن این همه عرق ریختن ندارد.

راوی: سردار شهید حسین همدانی

کتاب راز آن ستاه؛ سرگذشت نامه شهید رضا چراغی؛ نویسنده: گل علی بابائی، ناشر: نشر صاعقه، نوبت چاپ: دوم: ۱۳۹۳؛ صفحه ۳۸ و ۳۹.

به این پست امتیاز دهید.
حتما بخوانید:  دست به خیری در سیره شهید عباس بابایی

مطالب زیر رو هم از دست ندید…

نظرات و ارسال نظر