برف سنگيني باريده بود و خيلي سرد بود. حاج یونس پاس بخش بود. ساعت دو نيمه شب كه رفتم پست را تحويل بگيرم، ديدم خودش ايستاده به نگهباني.
گفتم:از كي تا حالا پاسبخش هم بايد سر پست بيايد؟
با مهرباني گفت: يكي از بچه ها مريض شده بود ،من خودم به جایش پست دادم.
به جاي دو نفر نگهباني داده بود. به من هم تعارف مي كرد، جايم پست بدهد.
مثل مالك، چاپ اول ،۱۳۸۵،چاپ الهادي ،صفحه ۳۱.
به این مطلب رای دهید.
20
لینک کوتاه شده