برش هاسه شنبه ۱ آبان ۱۴۰۳

شناخت مدیریتی زیر مجموعه در سیره شهید حسین خرازی

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

عملیات کربلای ۴ بود. حسین داخل سنگر فرماندهی،  نقشه را پهن کرده بود و عملیات را توجیه می کرد. احسن زاده فرمانده گردان امام باقر علیه السلام که کاشانی بود،  پرید وسط حرف حسین و گفت: چرا فرمانده گردان های خط شکن را اصفهانی انتخاب می کنی؟ چرا این قدر ناسیونالیستی؟

حسین گفت: من با توجه به شناختی که از توانایی و استعداد نیروهایم دارم، کاری را به آنها می سپارم.

عملیات شروع شد. تیپ  امام رضا (ع) باید جزیره ماهی را تصرف می کرد؛ اما نتوانست خوب عمل کند.

حسین به احسن زاده بی سیم زد و گفت: گردانت را بکش جلو و برو جزیره.

هنوز یک ساعتی از این دستور نگذشته بود که احسن زاده بی سیم زد: اینجا آتش خیلی سنگین است؛ دارند دوشکا می زنند!

حسین بلافاصله مشاجره قبل از عملیات را یاد آوری کرد و گفت: یادت هست گفتی که ناسیونالیسم.

من گفتم: هر کس به اندازه توان خود و در جای خودش بایدبایستد. توان تو همین قدر است.

رفتی آنجا می گویی دوشکا می زنند؟! پس من تو را برای چه آنجا فرستاده ام. تو باید آن دوشکا را خاموش کنی و جزیره را بگیری.

راوی محمد سعید رشادی

کتاب زندگی با فرمانده؛ خاطراتی از شهید حسین خرازی؛ نویسنده: علی اکبر مزد آبادی، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: سوم؛ ۱۳۶۴، صفحه ۱۹.

به این پست امتیاز دهید.
حتما بخوانید:  فرار از کاغذ بازی اداری در سیره شهید مصطفی احمدی روشن

مطالب زیر رو هم از دست ندید…

نظرات و ارسال نظر