برش يك:
حواله ماشين را كه دادند بهش نپذيرفت. با خودم گفتم چقدر وضعش خوب است كه ماشين برايش بي ارزش است!
وقتي رفتم توي خانه اش،يك اتاق كاهگلي بود و يك اتاق نيمه كاره. ص۶۴٫
برش دو:
شوراي ده براي تحويل يخچال و تلويزيون و .. اسم مي نوشتند و قرعه كشي مي كردند.اسم مادرش در آمده بود.
حاج یونس گفت: تا وقتي تمام مردم يخچال نداشه باشند، مادر من يخچال نمي خواهد. ص ۱۴٫
مثل مالك، چاپ اول ،۱۳۸۵،چاپ الهادي
به این مطلب رای دهید.
00
لینک کوتاه شده