دی ماه ۶۱ بود. از بعد از جاری کردن خطبه عقد توسط امام خمینی (ره) به مشهد برگشتیم.
شام مهمان خانه ولی الله بودیم. وقتی نشستیم، مادر همسرم با یک روسری برگشت و سرم کرد و گفت: حالا قشنگ تر شدی.
آقا ولی الله نگاهی کرد و خندید و گفت: شما همین طوری هم برای من زیبائید!
بلند شد رفت طرف کتاب خانه اش و یک کتاب آورد و گفت: این هدیه من به شما.
این اولین هدیه من بود.
راوی: همسر شهید
مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد ۹، چراغچی به روایت همسر شهید؛ نویسنده: مهدیه داودی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: یازدهم؛ ۱۳۹۵؛ صفحه ۱۹٫
به این مطلب رای دهید.
00
لینک کوتاه شده