حسین احساس مسئولیت عجیبی داشت. منتظر نمی ماند تا کاری به او واگذار شود. خودش پیگیر خیلی از مسائل بود. یک روز با یک روزنامه دیواری آمد پیشم. داد دستم و گفت باز کن. وقتی باز کردم دیدم نقشه خیابان ها و کوچه های محل را کشیده بود با تمام جزئیاتش.
می گفت: این نقشه کوچه ها و خیابان های محله است و خانه تمام افرادی که به نحوی با انقلاب مشکل داشتند و یا مشکلات اخلاقی داشتند مشخص کرده ام.
حتی خانه کبوتر بازان محله هم در نقشه مشخص شده بود.
در مسائل فرهنگی هم پیشتازی خودش را داشت. با اینکه من مسئول جلسات نوجوانان بودم؛ اما همیشه حسین پیشنهاد می داد.
جلسه که تمام می شد حسین یک بحث علمی را مطرح می کرد و همه را پای کار می کشید و بحث ها معمولا تا دو یا سه ساعت ادامه داشت. گاهی داخل حسینیه بودیم و گاهی بساط خودمان را کنار رودخانه پهن می کردیم.
راوی: عظیم مقدم دزفولی
کتاب آسمان خبری دارد؛ روایت زندگی و خاطرات نوجوان عارف شهید عبد الحسین خبری، نویسنده: گروه روایتگران شهدای دزفول، ناشر: سرو دانا، تاریخ چاپ: دوم- ۱۳۹۵؛ صفحه ۳۴ و ۳۸٫
به این مطلب رای دهید.
145
لینک کوتاه شده