زندگی نامه شهید محمد علی رجایی
سال نمای زندگی شهید محمد علی رجایی دومین رئیس جمهوری اسلامی ایران ۱۳۱۲؛ (۲۵ خرداد) ولادت در قزوین ۱۳۱۶؛ وفات پدر در چهار سالگی ۱۳۱۹؛ ورود به دبستان ۱۳۲۵؛ اتمام کلاس ششم ابتدایی در قزوین ۱۳۲۶؛ انتقال به تهران برای […]
سال نمای زندگی شهید محمد علی رجایی دومین رئیس جمهوری اسلامی ایران ۱۳۱۲؛ (۲۵ خرداد) ولادت در قزوین ۱۳۱۶؛ وفات پدر در چهار سالگی ۱۳۱۹؛ ورود به دبستان ۱۳۲۵؛ اتمام کلاس ششم ابتدایی در قزوین ۱۳۲۶؛ انتقال به تهران برای […]
سال نمای زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی ۱۳۶۸؛ (۴ اردیبهشت) ولادت در آبگیلک قزوین ۱۳۹۱؛ (۲۱ مهر) انعقاد عقد موقت با خانم فرزانه سیاهکالی مرادی؛ دختر دایی شهید ۱۳۹۱؛ (۱۰ آبان) انعقاد عقد دائم و برگزاری جشن عروسی […]
سال نمای زندگی سید آزادگان مرحوم سید علی اکبر ابو ترابی فرد نماینده ولی فقیه در ستاد امور آزادگان ۱۳۱۸؛ ولادت در شهر قم. ۱۳۲۵؛ شروع تحصیلات ابتدایی در قم. ۱۳۳۰؛ مهاجرت به همراه پدر به شهر قزوین و بازگشت […]
سال نمای زندگی شهید احمد بابایی فرمانده گردان مالک اشتر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) تهران ۱۳۳۴؛ ولادت در بخش رامند بوئین زهرا. ۱۳۴۰؛ شروع تحصیلات ابتدایی در دبستان نوبنیاد شال قزوین. ۱۳۴۶؛ ورود به دبیرستان رشدیه شال. ۱۳۴۷؛ […]
محل کارم تا خانه ۲۰ کیلومتر فاصله داشت؛ آن هم در ترافیک تهران. می گفتم: عباس! تو را به خدا کاری کن که حداقل محل کارم نزدیک تر بیاید تا از مشکلاتم کم تر شود. می گفت: اگر چنین کاری […]
بچه دختر را خیلی دوست داشت. می گفت: دختر دولت و رحمت برای خانه می آورد. موقع وضع حمل من قزوین بودم و او دزفول. تلفنی مژده تولد اولین بچه مان را به او دادم. وقتی فهمیده بود بچه دختر […]
اگر مهمان با دعوت آمده بود، سفارش می کرد فقط یک نوع غذا درست کنم و اگر ناخوانده هم بود، می گفت هر چه که خودمان داریم، باهم می خوریم حتی اگر نان و ماست باشد. یک شب مهمان داشتیم […]
عباس سرتیپ که شد اصلاً خوشحال نشدم. می دانستم که او دارد دورتر می شود و شاید دیگر روزی دستم هم بهش نرسد. همان روزها گفت: این موتورخانه پایگاه جای خوبی است برای زندگی. موافقی برویم آنجا. موافق بودم. […]
عباس کنکور که شرکت کرد هم پزشکی قبول شده بود و هم خلبانی. توی فامیل صدا کرده بود. آمد پیش پدرم برای مشورت. همه می گفتند: برو پزشکی. اما خودش دوست نداشت پزشکی را. علاوه بر اینکه باید دور خیلی […]
برش اول: عباس عادت ساده لباس پوشیدن را از دوران دانشجویی داشت. می گفتم: تو دیگر مجرد نیستی. مردم نمی گویند این چه زنی است که این دارد؟! حداقل دکمه های آستینت را ببند. می گفت: ول کن بابا. راهپیمایی […]
یک از هم کاران عباس دعوت مان کرده بود مهمانی. سال گرد ازدواج شان بود. گفته بود آدم های زیادی نمی آیند، همین آشناها هستند. وارد کوچه که شدیم، پر از ماشین بود. گفتیم شاید مهمانان همسایه ها هستند. وقتی […]
وصیت نامه شهید عباس بابائی بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون خدایا خدایا تو را به جان مهدی (عج) تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگه دار. به خدا قسم! من از شهدا و خانواده های […]