وقتی استاد دانشگاه روضه خوان پیامبر خدا (ص) می شود
روز ۲۷ ام صفر بود. استاد پیراهن مشکی پوشیده بود. با همان شور و حرارت همیشگی درس می داد. یک ساعت و نیم درس داد و پایان درس را اعلام کرد. آماده رفتن بودم که استاد نشست پشت میز، گویا […]
روز ۲۷ ام صفر بود. استاد پیراهن مشکی پوشیده بود. با همان شور و حرارت همیشگی درس می داد. یک ساعت و نیم درس داد و پایان درس را اعلام کرد. آماده رفتن بودم که استاد نشست پشت میز، گویا […]
احمد به شدت مراقب نماز اول وقت ش بود و وقتی اذان می شد همه کارهایش را تعطیل می کرد. آن هم چه نمازی. مثل ما نبود که برای رفع تکلیف نماز بخواند. طوری نماز می خواند که گویا اصلا […]
دکتر خیلی به حضرت فاطمه (س) ارادت داشت. می خواستیم تابلوهای با عنوان “یا فاطمة الزهرا” نوشته و به اتاق های دانشکده نصب کنیم. بعضی دانشجوها می گفتند: “این کارها جاش اینجا نیست”. دکتر موافق نبود. می گفت: “اتفاقا جاش […]
استاد هم انس خاصی با مطاله داشتند و هم تبحر خاصی در آن دارا بودند. برش اول: در آن ایامی که شهید مطهری در مدرسه فیضیه قم ساکن بودند، شب عاشورایی به همراه دایی ام به حرم مطهر شرفیاب شدیم. […]
حسن به شدت اهل کار بود و معنی خستگی را نمی فهمید. برش اول: به من می گفت: اگر اینجا کار نیست، بفرستم جای دیگر. باید جواب غذا خوردن و لباس پوشیدنم را بدهم. روزهای اول در هور العظیم شنا […]
استاد با همه مهربانی هایش، نسبت به کلاس درس خیلی حساس بود. معمولا ۹۹ درصد زمان کلاس را درس می داد. بعضی مواقع زمان کلاس به دو سه ساعت می رسید. اگر دانشجویی که شاگرد استاد نبود، تقاضای حضور در […]
مجید استعداد خاصی در فراگیری زیان داشت. وقتی سقز مدرسه می رفت همانجا زبان کردی را از دانش آموزان یاد گرفته بود و یک نوار کردی آورده بود و برای ما ترجمه می کرد. همین زبان کردی هم در شناسایی […]
سید موسی نزد سید مرتضی فقیه کتاب قوانین را می خواند. هنوز چند روزی از شروع درس نگذشته بود که استاد از ادامه کلاس عذرخواهی کرد. می گفت: سید موسی سؤالات زیادی دارد و مرا وادار می کند که با […]
یکی از ابتکارات شهید باهنر برگزاری کنگره معلمان دینی سراسر کشور بود. ۱۵۰۰ نفر از سراسر ایران در باشگاه معلمان اجتماع کردند. یک هفته کلاس های آموزشی سخنرانی، پخش جزوه. کنگره دو سال پیدرپی برگزار شد. هدف اصلی این کنگره […]
علی کلاس زبان می رفت. شاگرد اول مدرسه هم بود. روی در خانه تابلویی نصب کرده بود. روی آن نوشته بود: درس تقویتی زبان، در مسجد امام علی (ع) ساعت دو تا چهار. ساعتی ده تا صلوات؛ قبولی با خدا. […]
سید موسی بسیار با رفقا بحث علمی می کرد. گاهی برای رفع خستگی، مشاعره می نمودند. یک شب یکی از دوستان مسئله “کلاه انیشتین” را مطرح کرد که خود انیشتین گفته بود هر کس حلش کند نابغه است و هر […]
مرتضی همیشه مراقب علم بود. یک دفتر همراهش داشت که هر چیز مفیدی- اگر چه داستان باشد- می شنید، یادداشت می کرد و فیش نویسی های الفبایی و موضوعی اش به راه بود. هر کتابی هم که می خواند حاشیه […]