مخاطب شناسی در سیره مدیریتی شهید محمد ابراهیم همت
وقتی شهر نودشه آزاد شد، همت کلاس های آموزش نظامی را همگانی کرد. هر کس که می خواست، می توانست اسلحه و یک خشاب تیر بگیرد. صدای تیر اندازی یک لحظه هم قطع نمی شد. وقتی ما اعتراض می کردیم […]
وقتی شهر نودشه آزاد شد، همت کلاس های آموزش نظامی را همگانی کرد. هر کس که می خواست، می توانست اسلحه و یک خشاب تیر بگیرد. صدای تیر اندازی یک لحظه هم قطع نمی شد. وقتی ما اعتراض می کردیم […]
دعوت بودیم عروسی برادر شهید حامد سرهنگ. علی اکبر آمد دنبالم. ماشین رنو داشت اما با یک دست رانندگی می کرد، آن هم در کوچه های باریک. تعجب کردم. می گفت: باید خودم را برای همه شرایط آماده کنم. آمدیم […]
یکی از ابتکارات شهید باهنر برگزاری کنگره معلمان دینی سراسر کشور بود. ۱۵۰۰ نفر از سراسر ایران در باشگاه معلمان اجتماع کردند. یک هفته کلاس های آموزشی سخنرانی، پخش جزوه. کنگره دو سال پیدرپی برگزار شد. هدف اصلی این کنگره […]
حسین احساس مسئولیت عجیبی داشت. منتظر نمی ماند تا کاری به او واگذار شود. خودش پیگیر خیلی از مسائل بود. یک روز با یک روزنامه دیواری آمد پیشم. داد دستم و گفت باز کن. وقتی باز کردم دیدم نقشه خیابان […]
محمد جواد با دوستانش تصمیم گرفته بود هر طور شده مجله مکتب تشیع را منتشر کنند؛ اما نه پولی داشتند و نه تشکیلاتی. قبل از همه با نویسندگان صاحب نظر و مشهور قرار گذاشتند و کار نوشتن مقاله را به […]