شهیدی غرق در مطالعه!
💠برش اول: ▫️علی معینی: 💢اگر بگویم عبدالحسین از بیست و چهار ساعت شبانه روز هجده ساعت سرش توی کتاب بود، اغراق نکرده ام. گاهی می رفت کتابخانه ی فتح المبین و آنجا ساعتها بی وقفه کتاب می خواند. نهج البلاغه […]
💠برش اول: ▫️علی معینی: 💢اگر بگویم عبدالحسین از بیست و چهار ساعت شبانه روز هجده ساعت سرش توی کتاب بود، اغراق نکرده ام. گاهی می رفت کتابخانه ی فتح المبین و آنجا ساعتها بی وقفه کتاب می خواند. نهج البلاغه […]
برش اول: حسن روحیه عجبیی داشت. از همان دوران ابتدایی به کتاب خواندن علاقه داشت و کتاب های زیادی می خواند. اما اصلا به درس خواندن علاقه نداشت؛ حتی یک بار مادرم به حدی عصبانی شد که کتاب های درسی […]
استاد هم انس خاصی با مطاله داشتند و هم تبحر خاصی در آن دارا بودند. برش اول: در آن ایامی که شهید مطهری در مدرسه فیضیه قم ساکن بودند، شب عاشورایی به همراه دایی ام به حرم مطهر شرفیاب شدیم. […]
بابا در استفاده از وقت خیلی منظم بود و خساست به خرج می داد. مثلا شب ها از ساعت ۹:۴۵ تا ۱۱:۲۲ دقیقه مطالعه می کرد. به ما هم توصیه می کرد: «دوست دارم صبح ها ورزش کنید و همه […]
در خانه ما معمولا سکوت و آرامشی حکم فرما بود. من و حمید معمولا خانه که بودیم کتاب می خواندیم. وقتی حمید افسر نگهبان بود، خودم وسایل مورد نیاز خانه را می خریدم. به جای این که بروم خانه پدرم، […]
ماه رمضان سال ۵۸ بود. از طرف جهاد سازندگی با یک گروه ۲۵ نفره رفته بودیم روستای وسف برای کمک به کشاورز ها در چیدن میوه باغ ها و دروی گندم. مهدی را اولین بار آنجا دیدم. از سر زمین […]
شهید اندرزگو با اینکه همیشه در حال مبارزه و اختفا بودند؛ اما کتابخانه خیلی عالی داشتند. ساواک چهار با تمام خانه ما را غارت کرد. در یکی از این غارت ها همه کتاب های آقا را بردند که به اذعان […]
گوشه کتاب خانه مقر انرزی اتمی به نام اردستانی سند خورده بود. صبح گاه تمام نشده می دوید سمت کتاب خانه و تا ظهر سر و کله اش پیدا نمی شد. با هیکل لاغرش خیمه می زد روی کتاب. شر […]
علی همیشه سرش در لاک خودش بود. یا مطالعه می کرد و یا مسجد بود. قبل از انقلاب کاخ جوانان را اداره می کرد که بعد از انقلاب به “کانون اسلامی مبین” تغییر نام داد. نشریه “امامت” را هم منتشر […]
وقتی محمد حسین در کلاس اول دبیرستان بود، رفته بود مسجد. دیر کرده بود. نگرانش شدم. وقتی پدرش آمد، از او پرسیدم: محمد حسین کجاست؟ گفت: نگران نباش! مسجد است می آید. وقتی آمد خانه از علت دیر آمدنش پرسیدم […]
عماد خیلی اهل مطالعه بود. بیشتر از همه کتابهای مذهبی چهل حدیث امام، اقتصاد ما و فلسفه ما از شهید صدر و البته کتاب های دکتر شریعتی. اوایل جوانیش بود و اوج بازار تفکر مارکسیسم. در همان سال ها بود […]
ولی الله با اینکه با شروع درگیری های اول انقلاب، درس و مشق و دانشگاه را گذاشت کنار؛ اما کتاب خانه بزرگی داشت پر از کتاب. همه شان را خوانده بود. از جبهه هم که می آمد، برای همسرش تهمینه […]