رفته بودم خواف؛ تبعید گاه پدرم. به آقا گفتم: نمی شد کاری بکنید که از این زندان بیغوله نجات پیدا کنید.
گفت: چرا! خیلی هم آسان است. همین یک ماه پیش رضا خان پیام داده بود که به شرط عدم دخالت من در سیاست، از این جا آزاد می شوم و می توانم در عتبات عالیات ساکن شوم.
به او پیغام دادم: «وظیفه من دخالت در سیاست است. اتفاقا در اینجا خیلی هم به من خوش می گذرد. تو را روزی انگلیسی ها کنار گذاشته و پرتت می کنند. اگر قدرت داشتی و توانستی بیا اینجا. هر چه باشد از تبعیدگاه ها و زندان های خارج از کشور بهتر است. من می دانم که در وطنم به قتل خواهم رسید؛ اما تو در غربت، در سرزمین بیگانه خواهی مرد».
راوی: سید عبد الباقی مدرس؛ فرزند شهید
کتاب تنها در محراب ؛ برگ هایی از زندگی شهید آیت الله سید حسن مدرس ؛ پدید آورنده: مؤسسه فرهنگی خاکریز ایمان و اندیشه؛ ناشر: خیزش نو ؛ نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵؛ صفحه ۸۹٫
به این مطلب رای دهید.
21
لینک کوتاه شده