در جنگلهای نخل بهمنشیر مستقر بودیم. زیر نخل خرمای زیادی می ریخت. ولی بچه ها احتیاط می کردند وآن ها را نمی خوردند. تا اینکه از دفتر امام سوال کردند و امام فرموده بود: اگر صاحب ندارد میتوانید از خرما هایی که روی زمین ریخته است بخورید.
بچه ها خوشحال شدند چون هر روز می بایست روی این همه خرما پا بگذارند و راه بروند از آن روز به بعد راه ها و زیر درختان تمیز شده بود.
گاهی بچه ها زیر درخت می ایستادند و می گفتند: درخت جان! کی این دانه ها از تو پایین می ریزند؟ ولی هرگز بچه ها دست به خرماهای درخت نمی زدند.
راوی: حمید شفیعی
کتاب رندان جرعه نوش؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی، تدوین گر: محمد دانشی، ناشر: سماء قلم، نوبت چاپ: اول- ۱۳۸۴؛ صفحه ۵۵ و ۵۶٫
به این مطلب رای دهید.
00
لینک کوتاه شده