سید مرد کارهای سخت بود و بیکاری را بر نمی تابید. اوایل فرماندهان برایش سخت می گرفتند. یک جا ماندگار نبود. هر جا که عملیات بود، خودش را حاضر می کرد.

قبل از عملیات خیبر وقتی فهمید نیروهای لشکر ۴۱ ثار الله هم هستند، رفت پیش شهید علی هاشمی که اجازه عملیات بگیرد. اجازه نمی داد.
سید می گفت: برای من از سلسله مراتب و ولایت نگو. من نیامده ام جبهه که بی کار باشم. آخر با قسم حضرت زهرا (س) راضی اش کرد. موتوری تحویل گرفت که هر موقع نیاز بود، خودش را برساند.
پا برهنه در وادی مقدس، نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، چاپ اول- ۱۳۹۳؛ ص ۵۷
به این مطلب رای دهید.
11
لینک کوتاه شده








