دهانش را خُرد می کردم! خاطره ای از شهید مدرس
آیت الله حاج شیخ محمدرضا طبسی: مرحوم مدرس در مدرسه سپهسالار در شبستان زیر ساعت تدریس می فرمودند. من هم گاهی از قم به درس ایشان می رفتم. روزی در جلسه درس نامه ای خدمت ایشان آوردند. ایشان نامه را […]
آیت الله حاج شیخ محمدرضا طبسی: مرحوم مدرس در مدرسه سپهسالار در شبستان زیر ساعت تدریس می فرمودند. من هم گاهی از قم به درس ایشان می رفتم. روزی در جلسه درس نامه ای خدمت ایشان آوردند. ایشان نامه را […]
حجت الاسلام سید حمید روحانی: شهید سید مصطفی خمینی، به آموزش های نظامی توجه ویژه داشت و خودش در لبنان دوره های نظامی را دیده بود؛ حتی در دوره ویژه هدایت تانک شرکت کرده بود و با آموزش نظامی تعدادی […]
سال ۱۳۲۱ بود و ایران در اشغال متفقین. نان نایاب و گران، و ارزاق دیگر جیره بندی شده بود. سید مجتبی دانش آموز مدرسه صنعتی آلمانی ها بود. زنگ تفریح که شد روی یک صندلی چوبی رفت و رشته سخن […]
شرکت نفت آبادان دربست در اختیار انگلیسی ها بود. برای خودشان حکومتی داشتند آن اجنبی ها. حتی جلو رستوران های شان نوشته بودند: «ورود ایرانی و سگ ممنوع». سید مجتبی بعد از فراغت از تحصیل به استخدام شرکت نفت در […]
سه روز بعد از تظاهرات ۱۵ خرداد، از کلانتری آمدند دنبال پدرم. می گفتند: نیم ساعته می رویم و می آییم. وقتی وارد شهربانی می شوند به این بهانه که تیمسار نصیری فردی عصبانی است، پاها و دست های طیب […]
سید اهل فوتبال حرفه ای بود؛ اما کاملا سیاسی. در جوانی عضو رسمی تیم ابو مسلم خراسان بود. در یکی از مسابقات تیم شان مقام اول را کسب کرد و قرار شد که از طرف رضا پهلوی ولی عهد شاه […]
در مأموریت منطقه سمیرم و پادنا، مرتب بین مردم می رفت و به درد دلشان گوش می کرد و به مسئولین منتقل می کرد. شبی پیر زنی بیوه آمد که سگ همسایه جوجه هایم را دریده و وقتی اعتراض کردم، […]
اختناق عجیبی بود. آقا مصطفی خمینی، تازه شهید شده و مجلسی ترحیمی برایش تشکیل شده بود. هیچ کس جرأت نمی کرد نامی از امام خمینی (ره) و سید مصطفی ببرد. جلال سکوت را شکست و خطاب به حاضران فریاد برآورد: […]