عنایت امام حسین (ع) به شهید محمد ابراهیم همت
مادر بود و سه ماهه باردار محمد ابراهیم بود. عازم کربلا بودم و او هم هوایی شده بود. آنقدر اصرار کرد که به بردنش راضی شدم. سختی سفر و دوری راه مریضش کرد. دکتر پس از معاینه گفت که محمد […]
مادر بود و سه ماهه باردار محمد ابراهیم بود. عازم کربلا بودم و او هم هوایی شده بود. آنقدر اصرار کرد که به بردنش راضی شدم. سختی سفر و دوری راه مریضش کرد. دکتر پس از معاینه گفت که محمد […]
برش هایی از مرگ آگاهی شهید حاج یونس زنگی آبادی برش يكم: قبل از كربلاي پنج آمد قرار گاه. موقع خداحافظي رگ گردنش را بوسيدم و التماس كردم شفاعتم كند. گفت: اين طور نگو،خدا به همه توفيق بدهد. بار دوم […]
برش يك: حواله ماشين را كه دادند بهش نپذيرفت. با خودم گفتم چقدر وضعش خوب است كه ماشين برايش بي ارزش است! وقتي رفتم توي خانه اش،يك اتاق كاهگلي بود و يك اتاق نيمه كاره. ص۶۴٫ برش دو: شوراي ده […]
یونس لباسش پر از خون بود.تا رفت وضو بگيرد، لباسش را شستم.خيلي ناراحت شد. گفت:راضي نبودم. وظيفه خودم بود.با همين يك دست مي شستمش. مثل مالك، چاپ اول ،۱۳۸۵،چاپ الهادي ، ص ۵۸٫
اولین دستگيري سید حسين، او را در بند نوجوانان ،زنداني كردند .پس از مدتي كه به ملاقاتش رفتيم ، مشاهده كرديم كه زندان داراي اتاق هاي بسيار كوچك و قديمي و كاملا غير بهداشتي است. از حسين سؤال كرديم : […]
در اوج مبارزات انقلاب ، يكي از دانشجويان انقلابي توسط رژيم شاه دستگير شد.برادر خلقاني نقل مي كند ، به سيد حسين گفتيم:فلاني را دستگير كرده اند، آيا فكر ميكني مي تواند در برابر شكنجه ها ،مقاومت كند؟ حسين گفت: […]