بهشت را به مستحبات می دهند! خاطره از شهید حمید باکری
فاطمه امیرانی، همسر شهید: بهترین لحظه هام را با حمید گذرانده ام و بهترین نمازهام را به او اقتدا کرده ام. مجبور می شدم راهی اش کنم برود و دعاش کنم برگردد، بیاید پیش من، تا باز با اطمینان خاطر […]
فاطمه امیرانی، همسر شهید: بهترین لحظه هام را با حمید گذرانده ام و بهترین نمازهام را به او اقتدا کرده ام. مجبور می شدم راهی اش کنم برود و دعاش کنم برگردد، بیاید پیش من، تا باز با اطمینان خاطر […]
🔹غروب بود، نزدیک اذان حسین علی تازه از مزرعه آمده بود خانه با نگاه به لب های خشک شده اش حدس زدم روزه است. ▪️مادر وقتی فهمید گفت: دورت بگردم! چرا نگفتی روزه ای تا برات افطار آماده کنم؟» ▫️حسین […]
حمید خیلی به مستحبات پای بند بود. کافی بود روایتی درباره کار مستحبی ببیند، بهش عمل می کرد؛ حتی در بدترین شرایط بهش پایبند بود. برش اول: با موتورش تصادف کرده بود. رفتیم بیمارستان. دکتر ده روز براش استراحت مطلق […]
شهید حمید خبری معلم اصلی نماز شب حسین و خیلی از بچه های دیگر بود. در ۱۶ سالگی اعتکاف های سی چهل روزه در سبز قبا داشت. پدرش در مدت اعتکاف برایش غذا می برد. به عبادت هم بسنده نمیکرد. […]