نزدیک ظهر بود. تریلی های مهمات از راه رسیدند. هر چه گشتم، کسی را برای تخلیه آنها نیافتم.
به ناچار در کلاس عقیدتی جلال رفته و موضوع را مطرح کردم. جلال مسئله را با شاگردانش مطرح کرد . کلا س تعطیل شد و همه آمدند و خودش پیشاپیش آنان، برای تخلیه مهمات ها با آسشتین های بالا زده حرکت کرد.
راوی: محمود ادیب.
کتاب جلوه جلال، نوروز اکبری زادگان، نشر ستارگان درخشان، چاپ اول، ۱۳۹۵، ص ۸۲٫
به این مطلب رای دهید.
00
لینک کوتاه شده