بسم رب الشهدا والصدیقین
دل نوشته ای به رسم وصیت نامه…
خدایا ما با تو پیمان بسته بودیم که تا پایان راه برویم و برپیمان خویش استوار مانده ایم .
خدایا! های و هوی بهشت را می بینم ، چه غوغایی ! حسین علیه السلام به پیشواز یارانش آمده است ، چه صحنه ای ! فرشتگان ندا می دهند که هم رزمان ابراهیم ،همراهان موسی ،هم دستان عیسی ، هم کیشان محمد علیه صلوات ا… ، هم سنگران علی علیه السلام و هم فکران حسین علیه السلام و هم گامان خمینی و خامنه ای از سنگر کربلا آمده اند؛ چه شکوهی !
چرا ماباید همیشه شاهد شهادت و عروج برادری باشیم و حسرت بخوریم که چرا ما از این قافله عقب مانده ایم ؟ چرا فقط ما باید زیر تابوت شان را بگیریم و دیگران زیر تابوت ما را نگیرند ، آخر صبر و تحمل تا کی ؟ ماهم دوست داریم شهید بشویم و مشمول آیه ی کریمه «ولا تحسبن الذین قتلوا…» باشیم.
ماهم دوست داریم سرمان در دامان سرورمان حسین بن علی علیه السلام قرار بگیرد و دوست داریم از دست حضرتش آب بنوشیم .
پس حال که این سعادت در خانه ما را کوبیده است، سراسیمه به طرفش می شتابیم و خود را از جام شهادت سیراب می کنیم و جهان و این دنیا را با تمام مظاهر فریبنده اش ترک می کنیم به حقیقت و ذات دنیا که همان آخرت است، می رسیم .
ای کاش پر داشتم و می توانستم بار دیگر خانواده ام را خصوصا مادر و همسرم را ببینم، ولی نه خدایا ! چون این هجرت و جدایی در راه توست با جان و دل آن را خریدارم. در حالی می نویسم که امیدی به شهادت ندارم؛ مگر به فضل و کرم خداوند متعال. زیرا بنده ی نافرمان بردار درگاه خداوند بوده ام که اگر بخواهم خود را از شهدا و شاهدان حقانیت خداوند تبارک و تعالی بدانم ، دچار جرم دیگری شده ام…
دوست دارم اگر جنازه ام به دست شما رسید، پیکر بی جان مرا غریبانه تحویل گیرید و غریبانه تشییع کنید و غریبانه در بهشت معصومه قطعه ۳۱ به خاک بسپارید و روی سنگ قبرم چیزی ننویسید و اگر خواستید چیزی بنویسید فقط بنویسید “تنها پرکاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی “ حتما چنین کاری بکنید. چون من از روی پر نور و با جمال شهدای گمنام خجالت می کشم که قبر من مشخص و جنازه ام با احترام تشییع و دفن شود؛ ولی آن نوگلان پرپر روی دشتها و کوهها بی غسل و کفن بمانند یا زیر تانکها له گردند…
ای امت دلاور حزب ا… ای کسانی که اگر پایش بیفتد حاضرید همه ی هستی تان را تقدیم اسلاتم کنید، من که چیزی نداشتم، هستی من یک جان بود که به پای قدم رهبر عزیزم و امت حزب ا… فدا کردم؛ ولی افسوس که یک جان بود کاش چندین جان داشتم و آنها را به پای رهبرم و به کوی عشق حسین علیه السلام می ریختم و به اندازه ی یک لبخند او را شاد می کردم ….
به نماز اول وقت پایبند باشید و برخواندن قرآن مخصوصا معانیش تداوم داشته باشید وپشتیبان ولایت فقیه باشید.
از همه تقاضا دارم طوری عزاداری نکنید که باعث خوشحالی دشمنان شود.
جشن بگیرید تا کوردلان بدانند که ما سعادت را در شهادت می دانیم.
اگر کسی از اهل فامیل و دوست و آشنا خدایی نکرده گفت فلانی رفت و ای کاش زنده بود و… ایشان بگویید که احمد جایش خوب است و شما فکری به حال خود بکنید که هنوز مانده اید… .
کتاب سند گمنامی؛ زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم احمد مکیان، تهیه و تدوین: گروه تحقیقاتی احیاء، ناشر: دفتر نشر معارف، نوبت چاپ: اول-۱۳۹۶ صفحه ۹۵-۹۳٫
به این مطلب رای دهید.
83
لینک کوتاه شده