برش هادوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳

هزار تومان قرض! خاطره از شهید سیدرضا پاک نژاد

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

دکتر رمضان‌خانی:

یک‌بار با دکتر در مطبش برخورد کردم، ایشان با شرمندگی از من درخواست کرد هزار تومان پول توی دخل مطلبش بگذارم. وقتی کشوی میزش را باز کردم، تنها چند سکه و اسکناس خرد دیدم و فهمیدم ایشان اکثر مراجعان خود را رایگان ویزیت کرده و حتی به برخی بیماران برای خرید دارو هم کمک کرده.

موقع رفتن گفتم: «آقای دکتر تعارف نکنید. پول بیش از این هست. اگر لازم شد تعارف نکنید. شما بیش از این بر گردن مردم ما حق دارید».

ایشان گفتند: «نه! همون هزار تومان که گفتم کافیه. شرمنده‌ی شما! إن شاء الله سرفرصت به شما برمیگردونم؛ ولی خواهش مکنم این موضوع را به کسی نگید».

گفتم: «چشم آقای دکتر! اما من که غریبه نیستم میشه بگید این پول را آخر شب برای چه می‌خواهید!».

گفت: «همسرم هر ماه یک‌بار به مطلب می‌آید و برای خرج و مخارج خانه و تهیه مایحتاج منزل، از کشو پول برمی‌دارد. نخواستم وقتی ایشان می‌آید با دخل خالی مواجه شود و برایش سؤال ایجاد شود که درآمد یک‌ماهه مطب کجاست؟!».

وقتی این جمله را گفت او را بغل کردم و پیشانی‌اش را بوسیدم و از داشتن چنین دوستی گریه شوق کردم.

کتاب رساله ناتمام؛ زندگی‌نامه شهید دکتر سید رضا پاک‌نژاد. نویسنده: سید علی‌اکبر خدایی. ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. نوبت چاپ: اول-۱۳۸۵. صفحه ۸۲-۸۰.

به این پست امتیاز دهید.
حتما بخوانید:  احترام عاشقانه به پدر و مادر در سیره شهید قاسم سلیمانی

مطالب زیر رو هم از دست ندید…

نظرات و ارسال نظر