شهید نیری ارتباط خاصی با امام زمان (عج) داشت. یک بار یکی از خواب هایش را داشت تعریف می کرد:
«چند نفر پشت ماشینی سوار شده بودیم. ماشین در جاده ای بسیار خراب و با سرعت زیاد حرکت می کرد و حفاظی هم نداشت که بچه ها آن را محکم بچسبند. سر هر پیچی که می رسیدیم یکی دو نفر از پشت ماشین زمین می افتادند.
یک باره به اطراف خودم نگاه کردم. جز من کسی پشت ماشین نمانده بود. سر پیچ بعدی ماشین آن قدر تند رفت که من هم دستم کنده شد. نزدیک بود از پشت ماشین پرت شوم. در آن لحظه فریاد زدم: «یا صاحب الزمان». در همین حال یک نفر دستم را گرفت و اجازه نداد به زمین بیفتم. من به سلامت توانستم آن گردنه ها را طی کنم.
در همین لحظه از خواب پریدم و فهمیدم باید در سخت ترین شرایط هم دست از دامن امام زمان (عج) برنداریم وگرنه تندباد حوادث همه ما را نابود خواهد کرد.
کتاب عارفانه؛ خاطرات شهید احمدعلی نیری؛ نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی. صفحه ۳۶٫
به این مطلب رای دهید.
00
لینک کوتاه شده