یونس سر زده آمد خانه مان. چون چيزي در خانه نبود مادر رفت و شيريني خريد.لب به آنها نزد.

گفت:من نمي خورم تا يادتان باشد خودتان را براي من به زحمت نيندازيد و هر چه توي خانه بود ، همان را بياوريد.
مثل مالك، چاپ اول ،۱۳۸۵،چاپ الهادي صفحه ۳۲٫
به این مطلب رای دهید.
00
لینک کوتاه شده