برش هاجمعه ۳۰ شهریور ۱۴۰۳

شوخ طبعی در سیره شهید علی سیفی

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

برش یک:

شهید سیفی را آخرین بار قبل از عملیات والفجر ۸، در نماز جمعه دزفول دیدمش. قیافه ترکه ای و عمامه، چهره عرفانی اش را زیبا تر کرده بود. همدیگر را بغل کردیم و من تکانش دادم. با همان مهربانی و شوخ طبعی گفت: تکانم نده که معنویتم می ریزد.

برش دو:

در حوزه علمیه بودیم و چند طلبه سال اولی تازه وارد، کنارمان بودند. علی از آنها پرسید که شما ترک هستید؟

گفتند: نه.

خیلی جدی سرش را به علامت تأسف تکان داد و گفت: پس چطور می خواهید وارد بهشت شوید. از اقوام تان هم کسی ترک نییست؟

گفتند : نه.

گفت: نشد دیگه. چه بچه های خوبی ، اما حیف که تُرک نیستید.

آن طلبه ها خیلی ناراحت شده بودند، یکی شان گفت: یکی از دوستان و یکی از فامیل های ما ترک هستند.

گفت: احسنت. حالا شد. انشاء الله امیدی هست. بعد بغل شان کرد و گفت: شوخی کردم.

برش سه:

یک بار خیلی جدی به یکی از دوستان گفت: یادت هست یک بار عاشورا افتاده بود در ماه رمضان. همه تشنه و گرسنه سینه می زدند و لب ها از تشنگی وا رفته بودند. آن روز خیلی سخت بود.

گفت: نه یادم نمی آید.

علی خندید و گفت: آخر مگر ماه محرم در رمضان می افتد.

کتاب بیا مشهد، گروه فرهنگی شهید هادی،چ اول ۱۳۹۵، صفحات ۹۰ و ۸۹ و۷۴٫

به این پست امتیاز دهید.
حتما بخوانید:  کارهایی که شهید عبد الله میثمی در وصیت نامه اش از آنها ابراز پشیمانی کرده است 3

مطالب زیر رو هم از دست ندید…

نظرات و ارسال نظر