عبد الله هیچ وقت به من نمی گفت برای شهادتم دعا کن. می گفت لزومی ندارد آدم از این حرف ها به همسرش بگوید.
گفتمش: می دانم که زیاد برای شهادتت دعا می کنی، اگر مرا دوست داری، دعا کن با هم شهید شویم.
گفت: دنیا فعلا با شما کار دارد.
گفتم: بعد از تو سخت می گذرد.
گفت: دنیا زندان مؤمن است.
«کتاب یادگارن، ج۵، چاپ دوم ۱۳۸۸، ناشر روایت فتح، خاطره ۹۰٫»
به این مطلب رای دهید.
11
لینک کوتاه شده