سر چند قسمت از مطالب مجله سوره انتقاد تندی نسبت به سید مرتضی داشتم.
با ناراحتی رفتم خانه و قصد داشتم داشتم که دیگر همکاری نکنم. پلک که روی هم گذاشتم، حضرت فاطمه (س) را خواب دیدم. سه بار از سید گله کردم و هر سه بار حضرت فرمود: «با پسر من چه کار داری؟».
بعد از مدتی نامه ای سید برایم رسید که نوشته بود:
«یوسف جان! دوستت دارم. هر جایی که می خواهی بروی برو. ولی بدان برای من پارتی بازی شده و اجدادم هوایم را دارند».
راوی: یوسف علی میر شکاک
کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار ۱۳۹۵، خاطره ۳۴٫ به نقل کتاب سید مرتضی آوینی، ارمیا آدینه، ص ۴۷٫
به این مطلب رای دهید.
02
لینک کوتاه شده