برش هاجمعه ۳۰ شهریور ۱۴۰۳

تعجب شدید شهید حسین خرازی از بی حجابی های تهران

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

به همراه حسین برای شرکت در جلسه ستاد مشترک سپاه به تهران آمده بودیم. مسیرمان خورد پشت چراغ قرمز چهارراه ولیعصر (عج).

حسین اطراف را نگاه می کرد. از دیدن  زنهای بدحجاب در خیابان نزدیک بود شاخ در بیاورد.  کارد میزدی خونش در نمی آمد. می گفت اینجا کجاست؟! اینجا پایتخت جمهوری اسلامی است.  نچ نچ کنان ادامه داد:

اینها چه کسانی هستند؟ چرا این طوری اند؟ مگر ایران در حال جنگ نیست؟ چرا این آدم ها مثل کرم در هم می لولند؟ جبهه کجا اینجا کجا؟

به من گفت: برو پایین به این ها بگو چرا این طوری این کجا دارند می‌روند؟!

می‌گفت: اگر بچه‌های جبهه، بیایند تهران دیگر بر نمی گردند. جبهه این جا هیچ خبری از جنگ نیست و همه بی تفاوت اند. جوانان مردم در جبهه جانشان را کف دست گرفته اند، این ها هم بی‌تفاوت، دنبال بازی خودشان.

آن روز به حسین خیلی سخت گذشت.

راوی: علیرضا صادقی

کتاب زندگی با فرمانده؛ خاطراتی از شهید حسین خرازی؛ نویسنده: علی اکبر مزد آبادی، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: سوم؛ ۱۳۶۴، صفحه ۴۱٫

به این پست امتیاز دهید.
حتما بخوانید:  وفای به عهد در سیره شهید بهشتی

مطالب زیر رو هم از دست ندید…

نظرات و ارسال نظر